منزل سی و چهارم حران
برگرفته از کتاب آینه در کربلاست : چهل منزل
حرّان از توابع ترکیه کنونی است. نوشته اند که حضرت ابراهیم (ع) پس از رهایی از آتش نمرود به این شهر، حران هجرت کرد و این شهر نخستین شهری است که بعد از طوفان نوح بنا شده است میان شهر رقه و حران ده روز راه بوده است و در این شهر صابئین و يهود منزل داشته اند.
وقتی سرها نزدیک شهر حران رسید، مردی یهودی که او را يحیای حرانی می گفتند و در دیری مرتفع نزدیک شهر به عبادت مشغول بود، خبر یافت که کاروان اسیران (زن و مرد) همراه سرها به سمت حران در حرکت است. وی بر فراز تپه به تماشا آمد و سرهای بریده را بر سنان و نیزه ها دید و در پی سرها قافلهی اسیران را که حرکت می کردند. چشم یحیی به سر امام افتاد، ناگهان دریافت که لبها در حال حرکت است. نزدیک تر آمد و گوش سپرد و شنید که سر زمزمه می کند: و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون
با شنیدن این آیه، شگفت زده و هراسان، خود را به حاملان سر نزدیک کرد و از یکی پرسید: این سر کیست؟
پاسخ گفتند: سر حسین پسر علی بن ابی طالب. پرسید: نام مادرش چیست؟ گفتند: فاطمه (س) دختر محمد مصطفی(ص)
پرسید: این اسیران کیستند؟ گفتند: فرزندان و خویشاوندان حسین اند؛
یحیی به شدت گریست و گفت: سپاس خدای را که دریافتم راه حقیقت جز دین محمد مصطفی (ص) نیست و ضلالت جز جدایی از این راه و سرانجام گمراهان آتش جاودان.
سپس عمامه ی خود را بین زنان تقسیم کرد و جامهی خز خود را با هزار درهم به امام سجاد(ع)
بخشید. گروهی او را از این کار منع کردند، شمشیر کشید و جنگید و پنج تن را کشت و کشته شد. او را نزدیک دروازهی حران دفن کردند و مزار او به “قبر يحیی شهید” مشهور است.
در کتاب” الامام الحسین و اصحابه” آمده است که شهادتین گفت و لباس و غذا برای زنان و کودکان اهل بیت آماده کرد و با سپاه حاملان سر جنگید و تعداد زیادی کشته شدند و در باب جیران پس از شهادت دفن شد که احتمالا جیران همان حران باشد.
یحیی را شهید حرانی نیز گفته اند.
بدون دیدگاه