کتاب انسان ۲۵۰ ساله فصل امام حسین (ع) : قسمت هشتم

حضرت اباعبدالله عليه السلام، هم هنگام خروج از مدینه، هم هنگام خروج از مکه، صحبت هایی با محمد بن حنفیه داشت؛ به نظر من می رسد که این وصیت مربوط است به هنگامی که می خواست از مکه خارج شود، در ماه ذی حجه هم که محمد بن حنفیه به مکه آمده بود، صحبت هایی با حضرت داشت، حضرت به برادرش محمدبن حنفیه چیزی را به عنوان وصیت نوشت و داد. آنجا بعد از شهادت به وحدانیت خدا به اینجا میرسد: «اني لم أخرج أشرا و لا بطرأ ولا مفسدة ولا ظالما» یعنی کسانی اشتباه نکنند و تبلیغات چی‌ها تبلیغ نکنند که امام حسین هم مثل کسانی که این گوشه و آن گوشه خروج می کنند برای اینکه قدرت را به چنگ بگیرند، برای خودنمایی برای عیش و ظلم و فساد وارد میدان مبارزه و جنگ می شود. کار ما از این قبیل نیست؛ «و إنما خرجت لطلب الإصلاح في أمة جدي». عنوان این کار همین «اصلاح» است، می خواهم اصلاح کنم.

این همان واجبی است که قبل از امام حسین انجام نگرفته بوده است. این اصلاح از طریق خروج است. خروج یعنی قیام. حضرت در این وصیت نامه این را ذکر کرد، تقریبا تصریح به این معنی است یعنی اولا می خواهیم قيام کنیم و این قیام ما هم برای اصلاح است؛ نه برای این است که حتما باید به حکومت برسیم؛ نه برای این است که حتما باید برویم شهید شویم، نه؛ می خواهیم اصلاح کنیم، البته اصلاح، کار کوچکی نیست. یک وقت شرایط طوری است که انسان به حکومت می رسد و خودش زمام قدرت را به دست می گیرد؛ یک وقت نمی تواند این کار را بکند، نمی شود، شهید می شود. در عین حال هر دو، قیام برای اصلاح است. بعد می فرماید: «أريد أن امر بالمعروف و نهی عن المنكر و أسير بسيرة جدي»؛ این اصلاح، مصداق امر به معروف و نهی از منکر است من می خواهم مطابق سیرة جدم رسول خدا رفتار نمایم این هم یک بیان دیگر.

حضرت در مکه دو نامه نوشته است که یکی به رؤسای بصره و یکی به رؤسای کوفه است. در نامه حضرت به رؤسای بصره، این طور آمده است: «و قد بعثت رسولى إليكم بهذا الكتاب، و اني ادعوكم إلى كتاب الله و الي نبيه، فان السنه قد أميتت، و ان البدعة قد أحییت فان تجيبوا دعوتی و تطيعوا أمري أهدكم سبيل الرشاد» من می خواهم بدعت را از بین ببرم و سنت را احیا کنم؛ زیرا سنت را میرانده اند و بدعت را زنده کرده اند، اگر دنبال من آمدید راه راست با من است؛ یعنی می خواهم همان تکلیف بزرگ را انجام دهم که احیای اسلام و احیای سنت پیغمبر و نظام اسلامی است.

بعد در نامه به اهل کوفه فرمود: «فلعمري ما الإمام إلا الحاكم بالكتاب الفائم بالقسط الدائن بدين الحق الحابس نفسه على ذلک الله” امام و پیشوا و رئیس جامعه اسلامی نمی تواند کسی باشد که اهل فسق و فجور و خیانت و فساد و دوری از خدا و اینهاست، باید کسی باشد که به کتاب خدا عمل کند. یعنی در جامعه عمل کند؛ نه اینکه خودش در اتاق خلوت، فقط نماز بخواند؛ بلکه عمل به کتاب را در جامعه زنده کند، اخذ به قسط و عدل کند و حق را قانون جامعه قرار دهد؛ « الدائن بدين الحق» یعنی آیین و قانون و مقررات جامعه را حق قرار دهد و باطل را کنار بگذارد. «الحابس نفسه على ذلك الله»؛ ظاهرا معنای این جمله این است که خودش را در خط مستقيم الهي به هر کیفیتی حفظ کند و اسیر جاذبه های شیطانی و مادی نشود، والسلام.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *